چرایی شب یلدا
- شناسه خبر: 10167
- تاریخ و زمان ارسال: 30 آذر 1403 ساعت 18:21
- نویسنده: bahram
الگن خبر
به نام خداوندِ خورشید و ماه
که دل را به نامش خِرد،داد راه
چرایی شب یلدا به قلم دکتر سیاوش نریمان استاد دانشگاه
سلام بر آستان شما خوبان.
آسمانِ یلداتان،از ستاره های نیکبختی و سعادت سرشار باد.
اصولاً آمد و شدِ شب و روز و تحوُّلِ در نظامِ طبیعت برای عبرت گیری و درس آموزی ست که این دگرگونی را در آینه شبِ یلدا یا همان شبِ چله می توان اینگونه نگریست.
به قول شیخِ حکیم،سعدیِ شیرازی:
بس بگردید و بگردد روزگار
دل به دنیا درنبندد هوشیار.
آنچه دیدی بر قرارِ خود نماند
وآنچه بینی هم نماند برقرار.
واژه یلدا،ایرانی ست از دو بخشِ یل+دا
-یل-همان پهلوان،دلیر و جنگاور است و -دا- شاید کوتاه شده ی-داد-به معنای دوران و زمان باشد معادلِ لاتینِ ،date.
یلدا یعنی شب تولدِ مِهر.
در آیین میترا،نخستین روز زمستانی را «خوره روز» یا خورشیدروز و تولدِ مِهر می گفته اند.
در زبانِ لُری، که بازمانده ی زبان هخامنشیان است،«یَل» یعنی بزرگ و «دا» یعنی مادر،پس یلدا یعنی مادرِ بزرگ و پهلوان.
بچه ای که می مُرد و مادرش او را بزرگ می کرد،بدان مادر،یلدا می گفته اند.
ایرانی ها شب یلدا را شب تولدِ مهر و میترا می دانسته اند.این شب با تولدِ حضرت مسیح نیز همزمان شده است.
در اسطوره ها نقل شده که شب اهریمنی با پیروزی مهر و آفتاب و طلوع خورشید به پایان می رسد.در این شب،برای نابودی اهریمن،جشن می گرفته اند.
ابوریحان بیرونی،این شب را شب میلادِ خورشید دانسته است.
طبق افسانه های دیرین،در نخستین روز«دی» و آغاز روزهای بلند،شاهان ایرانی،تاج و تخت شاهی را کنار می گذاشتند و با لباس سفید،راهی صحرا می شدند،بر فرش های سفید،جلوس می کردند و با فرودستان بر سرِ یک سفره می نشستند.
این شب در شعر شاعران پارسی به زیبایی بازتاب یافته گرچه آن را استعاره از فراق و هجران معشوق نیز دانسته اند:
سنایی غزنوی:
به صاحب دولتی پیوند اگر نامی همی جویی.
که از پیوند با عیسی چنان معروف شد یلدا.
سعدی نیز فرموده است:
اگر تو فارغی از حال دوستان یارا،
فراغت از تو میسَّر نمی شود ما را
هنوز با همه دردم،امید درمان است
که آخری بُوَد آخِر،شبانِ یلدا را.
یا: نه عاشق است که هر ساعتش نظر به کسی،
نه عارف است که هروز،خاطرش جایی ست.
نظر به رویِ تو هر بامداد،نوروز است
شبِ فراقِ تو هر شب که هست،یلدایی ست.
حافظ راز نیز آورده است که:
خلوت دل نیست جایِ صحبتِ اغیار
دیو چو بیرون رود فرشته در آید.
صحبتِ حکّام،ظلمتِ شبِ یلداست.
نور زِ خورشید جو،بو که بر آید.
گفته اند که داریوشِ اول،این شب را در تقویم ایرانی ثبت کرده است.
این آیین،رسم و سنت دیرینه ایست از ایران باستان،چون تاریکی را شوم می شمردند برای دور کردنِ آن،تا صبح آتش برمی افروختند و بیدار می ماندند.دورهمی شان را با خوراکی های لذیذ،قصه گویی توسط ریش سفیدان،شاهنامه خوانی و تفأل به حافظ شیرازی آذین می بسته اند.
چون حرفه ایرانیان،کشاورزی بود،تغییر فصل و طولانی شدنِ روز را از آغازِ یلدا، باعثِ رونق کشت و زرع و وفورِ نعمت می دانسته اند.
باورمند بودند که خورشید از نو زاده می شود؛طبیعت،جان تازه ای می گیرد؛خرمی و شادابی،جهان را فرا می گیرد و دانه های زیرِ گِل،جوانه می زَند.
ناگفته پیداست حالا که شب یلدا فقط یک دقیقه بلندتر از سایر شب هاست به قولِ صاحبدلان و اهل راز،همان یک دقیقه را هم باید مغتنم شمرد و گرنه پایانش، ندامت است و بی حاصلی.
به تعبیر لسان الغیب:
وقت را غنیمت دان آن قدر که بتوانی
حاصل از حیات ای جان،این دم است تا دانی.
قدر وقت ار نشناسد دل و کاری نکند،
بس خجالت که ازین حاصلِ اوقات بریم.
یا پروین اعتصامی که سروده است:
گُهر وقت، بدین خیرگی از دست،مده
آخر این دُرِّ گرانمایه، بهایی دارد.
صرفِ باطل نکند عمرِ گرامی پروین،
او که چون پیرِ خِرد،راهنمایی دارد.
واکنشِ شریعتِ ما به آیین ها و آداب متفاوت است.
گاهی مخالف است؛آنجا که آداب و سُننی با آموزه های قرآن در تعارض باشد. بسانِ زنده به گور کردن دختران و باده گُساری.
گاهی هم برخی آیین ها و فرهنگ ها را در هاضمه خود،هضم کرده و اتفاقاً برخی از آن ها را هم ترویج کرده است.
آیین هایی مانندِ احترام به بزرگترها، نوعدوستی،دید و بازدید،نظافت و مهمان نوازی را که برخی از آن ها در شبِ یلدا نیز به زیبایی،تجلی یافته است.
با سپاس از شما خوبانِ این کُهن سرزمین، این نوشتار را با یک دوبیتی ام به پایان می رسانم.
چراغی در دلِ شب هایِ من باش.
امیدِ امشب و فردایِ من باش.
دلم را بیش ازین،تاریک مگذار،
تو مهتابی ترین یلدایِ من باش.
با احترام و ارادت تمام: سیاوش نریمان،استادیارِ زبان و ادبیات فارسیِ دانشگاه آزاد اسلامی یاسوج.
۱۴۰۳/۹/۳۰